سبزی، سرخی، سیاهی انگیزه و خاستگاه هرچه باشد؛ ناپروایی و خامدستیِ گردشگران، آزمندی و سودجویی، ناکارآمدی ِدست اندرکاران، نبودِ ابزارهای بایسته، دشمنی و ستیزهی هستی سوز و خانْ و مانْ برانداز با بومْ زیست، هرآینه، دریغی است بزرگ و دردی شکیب شکن و سوگی سهمگین که درختستان ها و بوته زارهای ایران، دستخوش آتشی سرکش، فرو میسوزند و از میان میروند
بدین سان، سرمایه هایی سترگ و گنجینه هایی گران که در درازای سده ها و گاه نیز هزاره ها فراهم آمده است، در زمانی بس کوتاه، تباه می شود
آری، دریغا دریغ
“سبزی” را که نشان ِدرخشان ِشکوفانی و آبادانی است و برترین برهان هستمندی و زندگانی، اژدهای “سرخی” به کام درمیکشد و در فرجام، مگر”سیاهی”؛ سیاهی ِمرگ و نابودی، برجای نمی نهند
میر جلال الدین کزازی