نه عمر رستم واقعیت است نه رویین تنی اسفندیار و نه وجود سیمرغ، اما همه حقیقت است واین تبلور اغراق آمیز آرمانهای بشر است در وجود پهلوانانی «خیالی».
زندگی رستم واقعی نیست. تولد و کودکی و پیری و مرگ او همه فوق بشری و یا شاید بتوان گفت غیر بشری است. ولی با این همه مردی حقیقی تر از رستم و زندگی و مرگی بشری تر از آن او نیست.
او تجسم روحیات و آرزو های ملتی است. این پهلوان، تاریخ – آنچنان که رخ داد- نیست ولی تاریخ است آن چنان که آرزو می شد . و این « تاریخ » برای شناختن اندیشه های ملتی – که سالها ی سال چنین جامه ای بر تصورات خود پوشاند- بسی گویاتر از شرح جنگ ها و کشتار هاست. از این نظرگاه افسانه ی رستم، از اسناد تاریخ، نه تنها حقیقی تر بلکه واقعی تر است. زیرا این یکی نشانه ایست از تلاطم امواج و آن دیگری مظهری از زندگی پنهان اعماق.
شاهرخ_مسکوب