گردآفرید کیست؟
گردآفرید ، نام یکی از پهلوانان زن سرزمین ایران ( نام آورترین زن سلحشور در شاهنامه ) است. از او به عنوان دختر گژدهم یاد می کنند که با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی کرد. فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یاد می کند.
شروع داستان
گردآفرید دختری زیبا و چابکسواربود که پدرش در مرز ایران و توران مرزبان بود. هنگامی که به دستور افراسیاب ( پادشاه توران ) لشکری به سرکردگی سهراب برای جنگ با ایرانیان وارد مرز ایران شد، دژ مرزی در آستانه ی سقوط افتاد. گژدهم پیر( پدر گردافرید) تنها مانده بود و یک دژ بی پناه بر سر راه ایران.
در دژ اما کس دیگری هم بود. دختری به نام گردافرید که قلبش برای ایران می تپید… او که به شجاعت و دلیری مشهور بود، در آن موقعیت خطرناک و سرنوشت ساز همچون شیر لباس رزم به تن کرد، موهایش را زیر کلاهش پنهان کرد و به جنگ سهراب رفت.
مبارزه ی تن به تن بین سهراب و گردآفرید شروع شد و سهراب نمی دانست که گردآفرید زن است، زیرا او در لباس و کلاه رزمی شبیه مردان بود، در پی چالش آن شیرزن به رزمگاه درمیآید و آن دو به پرخاش و نبرد درمیآیند.
سهراب در برابر باران تیر گردآفرید، ناچار سپرش را به کار درمیآورد. وی جنگکنان نزدیک گردآفرید میشود و نیزه ی او را میگیرد. با نیزه جامه ی جنگی او را میدرد، گردآفرید شمشیر میکشد و با فرود آوردن آن، نیزه ی سهراب را میشکند. شرایط سختی پیش می آید. گردآفرید مدام حمله می کند وسهراب هم که کارکشته ی جنگ و رزم است با شکیبایی به امید خستگی حریف وقت کشی می کند و دفاع…
دلباخته ی همرزم
گردآفرید ، با وجود تمام دلاوری و شجاعت خود سرانجام میبیند که توان رویارویی با سهراب را ندارد و میکوشد سوی دژ بگریزد. اما سهراب که صبرش نتیجه داده بود به او میرسد و کلاهخودش را برمیگیرد، موهای بلند گردافرید بر روی شانه اش می ریزد و سهراب تازه میبیند که آن پیکارگر نه مرد، بلکه دختری زیباروی است، سهراب آن موقع که دانست که طرف مقابل او دختر است، دلباخته و عاشقش شد..
گردآفرید که نتوانسته بود سهراب را در جنگ تن به تن شکست دهد به ناچار به نیرنگ دست مییازد و به سهراب میگوید که خوب نیست رزمندگان ببینند که وی در نبرد با یک دختر به چنین کوشش و رنجی گرفتار آمده و به او پیشنهاد میکند که همراهش به درون دژ برود و دژ را در چنگ بگیرد.
سهراب که خیره ی او شده بود، یک لحظه منطق خود را از دست می دهد و در دام شگرد گردآفرید میافتد.
گردآفرید او را تا در دژ میآورد، سپس با چابکدستی بسیار به درون دژ میجهد و در را میبندد. سهراب بیرون میماند.
همسرغیر ایرانی، هرگز
گردآفرید بعد از نجات دژ و پیروزی اش به بالای دژ میرود و ریشخندکنان فریاد میزند:
«ترکان ز ایران نیابند جفت»
البته در تاریخ آمده است که سهراب در همان فاصله پیروزی در جنگ از گردآفرید خواستگاری نمود، ولی گردآفرید چون سهراب را ایرانی نمی دانست و از هویت او که پسر رستم بود، آگاهی نداشت این همسری را نپذیرفت زیرا نمی خواست همسر یک نفر غیر ایرانی باشد که فرماندهی لشکر دشمن را بر عهده داشت.
سپس به اندرز به سهراب میگوید که بهتر است پیش از آن که رستم به آنجا برسد، همراه سپاهش به توران برگردد وگرنه خدا می داند که چه بلاهای بدتری به سرش می آید!
در هر حال آنچه که مسلم است در داستان گردآفرید تصویر بی نقص دختر ایرانی است، که هرگز حاضر به تسلیم در برابر دشمن کشور و آب و خاکش نمی شود؛ چرا که خود را برتر از آن می بیند که به خواسته ی دشمنانش تن در دهد.
گردآفرید، تصویر بی نقص و شجاعی از دختر ایرانی