تا کجا قرار است همدیگر را عذاب دهیم؟
تا کجای این دنیا؟
کی دست برمیداریم از این بازیِ مسخره کمنیاوردن و تلافیکردن؟
از حرصخوردن و حرصدادن؟
رابطه است. میدانِ مسابقه نیست که اینقدر جسارت و غرورمان را به رُخ هم میکشیم.
مدام از جبهه بیمنطقی که گرفتهایم کوتاه نمیآییم و به خیالِ خودمان پیروزِ میدانیم
اما حواسمان نیست، کسی که شکستش میدهیم همرزمِ ماست، نه حریفِ ما
رفیقِ ماست، نه رقیبِ ما
و آخرِ این بازی، ما میمانیم و غرورمان
و آدمهای خوبی که از دست دادهایم…
کسی با ما کاری ندارد
این خودمان هستیم که تیشه به ریشه خودمان میزنیم،
این خودمان هستیم که از شکنجه خودمان دست برنمیداریم،
این خودمان هستیم که بیهوده پیر میشویم؛