اورسولا گفت ما از اینجا نمیرویم، همینجا میمانیم، چون در اینجا صاحب فرزند شدهایم
خوزه گفت اما هنوز مردهای در اینجا نداریم، وقتی کسی مردهای زیرخاک ندارد، به آن خاک تعلق ندارد
اورسولا با لحنی آرام و مصمم گفت اگر قرار باشد من بمیرم تا بقیه در اینجا بمانند، خواهم مُرد
صد سال تنهایی
گابریل گارسیا مارکز
-
1 آن چه لذت یک همآغوشی را صدچند
-
2 زندگی آنچه زیسته ایم نیست، بل
-
3 معرفی کتاب داستانِ «خاطرات
-
4 معرفى کتاب خاطرات روسپیان
-
5 دانستن زبان مردم برای وقتی است
-
6 معرفى کتاب خاطرات روسپیان
-
7 خاطرات روسپیان سودازده من گ
-
8 صد سال تنهایی – گابریل گارسیا مارکز
-
9 صد سال تنهایی از گابریل گارسیا مارکز
-
10 صد سال تنهایی