🔹صحبت از تضعیف اخلاق حرفه ای بسیار است.
از ضعف وجدان کاری، مسوولیت پذیری و تعهد شغلی بسیار سخن گفته می شود.
اما از چرایی این نقیصه کمتر ذکری به میان می آید و در معدود مواردی که به این موضوع پرداخته می شود تمام تقصیرها بر گردن فرد و عوامل فردی انداخته می شود.
این در حالی است که ضعف اخلاق حرفه ای از دلایل و ریشه های اجتماعی و ساختاری عمیقی برخوردار است.
به نظر می رسد می توان یکی از دلایل اصلی ضعف وجدان کاری را با استفاده از اصطلاح امیل دورکایم در «تقسیم کار نابهنجار» جستجو کرد.
در چنین نظامی، تقسیم کار نه بر اساس استعدادها و علایق افراد بلکه بی تناسب با خواست و میل آنهاصورت می گیرد.
به بیان دیگر، از جمله دلایل عدم صرف انرژی کافی برای انجام وظایف شغلی، انجام ندادن کارها به نحوه کامل و صحیح، کم بودن ساعات کار مفید و … آن است که افراد به شغل و وظیفه ی حرفه ای خود علاقه ندارند و در نتیجه در راه به ثمر رساندن کار خویش از جان و دل مایه نمی گذارند.
به بیان دیگر، بسیاری از کارمندان و کارکنان کار خویش را پروژه شخصی خود به حساب نمی آورند و آن را بخشی از وجود خود نمی دانند که نیاز به تحقق دارد.
این در حالی است که اگر هر کارمند کار محوله به خویش را بخشی از تولیدات فکری یا عملی خویش بداند که به آن فکر کرده و در راه انجام آن برنامه ریزی کرده است، آن کار را با تمام وجود انجام خواهد داد.
در اینجاست که جامعه باید نیروهای خویش را در جای خود به کار گیرد و آنها را در نظمی بهنجار قرار دهد.
اکنون بسیاری از افراد به کار خود علاقه ندارند و آن را از سر اجبار و تنها به منظور کسب درآمد و برآوردن نیاز خویش و خانواده شان انجام می دهند.
از اینرو، طبیعی است که در چنین وضعیتی نمی توان از افراد انتظار داشت تا در راه انجام وظایف ناخواسته خویش از جان و دل مایه بگذارند.
اما چنین نظم نابهنجاری از ریشه هایی عمیق تر برخوردار است.
پایه های نظم حاکم بر نظام تقسیم کار کنونی را باید در سیاستگذاری های فرهنگی و آموزشی پیدا کرد.
در جایی که کسب پول و سرمایه به عنوان برترین ارزش های اجتماعی معرفی می شوند و کودکان و نوجوانان در نظام آموزشی فعلی به نحو تک بعدی و تک کاره اجتماعی می شوند.
در نتیجه ی چنین سیاستگذاری هایی، افراد بسق و استعدادهای خویش آشنا نمی شوند تا بتوانند حرفه ای را متناسب با علایق و استعیاری اساسا با خویش برعلایدادهایگزینند.
همچنین کودکان در هنگام تحصیل در نظام آموزشی، با مهارت ها و فنون گوناگون و متمایز آشنا نمی شوند و آنها را فرا نمی گیرند تا بتوانند در آینده از آنها استفاده کنند و دامنه انتخاب حرفه خویش را گسترش دهند.
در عوض مدرک گرایی و تاکید افراط گونه بر به دست آوردن مشاغلی خاص و پول ساز تمامی افراد را فارغ از علایق و استعدادهای مختلف به سمت گروه محدودی از حرفه ها سوق می دهد.
به عنوان نمونه، در کنکور سراسری امثال در حالی که هر شرکت کننده می تواند به صرف حضور در جلسه امتحان در رشته های علوم ریاضی، علوم انسانی و هنر قبول شود رقابت بسیار شدیدی بر سر به دست آوردن صندلی های دانشگاه در رشته تجربی وجود دارد.
در اینجا پرسش این است که آیا تمام شرکت کنندگان در آزمون تجربی و تمام پذیرفته شدگان در رشته های پزشکی، دندانپزشکی، پرستاری، داروسازی و … به چنین مشاغلی علاقه مند هستند؟ پاسخ این سئوال به یقین منفی است و شاهد آن اشتباهات و فجایع متعددی است که در مشاغل مرتبط با این رشته و به وسیله شاغلین بی علاقه و بی استعداد رخ می دهند.
اشتباهات و قصورهایی که در تمام مشاغل و حرفه ها به دلیل بی علاقگی و بی انگیزگی شاغلین به وفور مشاهده می شوند.
🔹در نهایت باید باز هم تاکید کرد که نقصان های موجود در اخلاق حرفه ای را نمی توان به آسانی بر گردن فرد انداخت و او را به بی تعهدی و بی وجدانی متهم ساخت.
ضعف اخلاق حرفه ای ریشه در ساختارهای اجتماعی دارد و به منظور تقویت اخلاق باید چنین ساختارهایی را تقویت نمود.
✍ رضا تسلیمی طهرانی، علی اشکان نژاد